شروين شاهزاده ايراني

و حــــــــــــــــــالا تـــــــــــــــولـــــــــــــــــــــد(1)ســــــــــــالگـــــــــــــــي

تــــــــــــــــــولــــــــــــــدت مــــــــــــبارك. پسرك نازم شما ديگه 1 سالت شدو منو بابايي بدون اينكه متوجه گذر زمان بشيم شاهد بزرگ شدن اين گل زيبامون هستيم اميدوارم هميشه تو زندگيت موفق و شاد باشي حالا اينم تو جيح اينكه نتونستم تولدي كه لايق اين گل نازم باشه رو بگيرم. عزيزم تولد شما 6 عيد قرار شد همه هم براي تولد بيان و هم عيد ديدني و من هم دس تنها بودم و هم فرصت كمي داشتم و علاوه بر اون تعطيلات عيد هم بود البته اذيت كردنهاي شما به كنار همش بايد ميدويدم دنبال يه وروجك تنها وقتي هم كه تونستم پيش مهمونام باشم موقع اوردن كيك بود كه اونم شما انقد گريه كردي كه حتي يه عكس خوب هم نتونستيم بگيريم حالا خوبه فيلما هست البته ...
10 ارديبهشت 1394

خوش گذروني هاي عيدمون

گلك مامان 5روز عيدم رفتيم پيك نيك باغ خاله جونشون روستاي تيرتاش .واي چه منظره اي زيبايي داشت يه رود خونه ي خوشكلم كنارش. كاملا ميشه تصور كرد كه شما با ديدن اون رود خونه و اون همه (اب بازي) چيكار ميكردي. بهههههله منــــــــــــو پســــــــــــر خوشملـــــــــــــــــــم ...
10 ارديبهشت 1394

اولين سال تحويلي كه دراغوش ماماني و بابايي بودي

عيد شمام مبارك داشتيم ميرفتيم عيد ديدني كه شما ايشون رو ديدينو بابايي هم اگه شمارو نميبرد خدمتشون ديگه معلوم نمي شد چي ميشد.... اينم تيپ عيد پسرم خيلي خوش تيپ شدي اينجام مغازه ي دايي جون روز اول عيد خدا از چشم بد دورت كنه اميـــــــــــن سر سال تحول از بس ذوق زده شدم هيچ عكسي نگرفتم امسال سال تحويل مثل سال گذشته بابايي انقد سرش شلوغ بوده كه گفت نميتونه بياد خونه امسال يه فرقي با سالاي گذشته داره اينه كه امسال تو عزيز دلم تو اميد زندگيم كنارم بودي البته سال قبل 6 روز بعد از عيد به دنيا اومدي و سال تحويل تو اغوشمون نبودي و من هم از اين كه جمع سه نفرمون كامل نيست خيلي ناراحت بودم شما هم كه دور هفت سين تنگ ماهي مي...
27 بهمن 1393

اولين كوتاهي موهات(سوپر استار)

پسر گلم ويادم رفته بود از كارايي كه اين اواخر ياد گرفتي بگم                    شما 9 ماهت كه تموم شد ياد گرفتي كه ((باي باي)) كني اليته چند وقت پيش بشكن ميزدي و (ناناي)هم ميكردي البته نشسته و دقيقا وارد 11 ماهگيت شدي بابا ميگفتي (ب ب) مامان هم ميگفتي (ن ن )وبوسيدن هم ياد گرفتي به سختي صورت ماهتو مچاله و لباتو غنچه ميكني كه بيشتر از يه بار انجام دادنش خستت ميكنه كه ديگه نميخواي انجامش بدي البته يه چيزاي ديگه هم مثل ((ا د مي دي)) پشت هم تكرار ميكني كه واقعا نميدونيم به چي ميگي ولي فك كنم داري اواز ميخوني شايد از اين لحاظ به بابايي رفتي            &...
22 بهمن 1393

شروين تو لباس خرسي

مهموني رفتيم خونه ي دايي جواد شون اينا ببين باهات چيكار ميكنه شما هم بدت نمياد و خوب استقبال ميكني خيلي هم خوب با هم كنار مياين ااااااااااااوه چه كارا كه برات نميكنه تاب ميزاره با ماشين ميگردونتت...... خوش به حالت با اين دايي جونـــــــــــــــــــت..... البته از بس تو دل برويي. ...
9 دی 1393

يه اتفاق خيلي خوب ويه اتفاق خيلي بد در 9 ماهگي

اين اتفاق خوبست كه بلاخره براي اولين بار تو 9ماهگيت سعادت پيدا كردي كه به مشهد بري يه روز صيح زمستوني كه از خواب بيدار شديم يكي از دوستاي بابايي (عمو محمد) به خونه ي ما اومدو گفت تا ظهر نشده بايد حركت كنم سمت مشهد و شما هم بايد با من بياين از جايي كه ما خونوادگي عاشق سفريم قبول كرديمو خيلي عجله اي عازم سفر شديم و شما هم طبق معمول تو سفر خيلي پسر اروم و مودبي بودي عزيزكم خيــــــــــــلي راحت تو بغل بابايي تونستي زيارت كني بر عكس ماماني كه از دور ايستاده بود نگاه ميكردو براي تو و سلامتي و خوشيختي و براي همه دعا ميكرد......((زيارت قبول)) اينم اتفاق خيلي بــــــــــــد 9 ماهگي شازده كوچولوي مامان اين دفعه يه ...
9 دی 1393

شروين در پارك بازي

نفسم امروز شما و بابايي و ماني جون (پسر دوست بابايي) براي بازي و خوش گذروني به پارك رفتين منو بابايي مجتبي با هم قرار گذاشتيم هر هفته جمعه رو به اين ناز دار دونه و اگزار كنيم و تمام وقت در خدمت شما شما باشيم.نا گفته نمونه كه اين ژاكت خوشملي كه خيلي هم بهت مياد ماماني بافيده . عزيزم دلم ميخوام اينو بدوني كه تو و بابايي مهم ترين و عزيز ترين چيزيه كه تو زندگيم دارم و تمام سعيمو مينكنم كه اين لبخندهاي زيبا هيچوقت رو چهرهي زيباتون محو كمرنگ نشه دوستون دارن خيلي زياد با يه عالمه بــــــــــــــــوس راستي يادم رفت اينو بگم كه يه راهي براي راحتر خوابيدنت پيدا كرديم خيلي سادست((پستونك)) البته خيلي بهش وابسته نيستي حالا راحت تر...
9 دی 1393