(نفسم)ماماني دوباره اومده تا خاطراتتو برات ثبت كنه.اخراي تابستون بود كه با خاله اعظم شون اينا رفتيم يخكش (اسم روستامونه)بعدشم رفتيم به ابشار قشنگ سمبي شما هم طبق معمول تو اغوش ماماني و بابايي بودي الانم رو دستاي خاله اعظمي حسابي پوشونديت كه يه وقت سردت نشه.هر فصلش زيبايي خودشو داره بااين كه خيلي زيباست ولي خيلي سرده در ضمن تا ابشارپياده روي تو ابم داره وشما با ديدن اب كلي ذوق زده شدي و خيلي خوش گذشــــــــــــــــت... اينجام خونه ي روستايي بابابزرگه با بخاري هيزومي و كاملا به سبك روستايي.شما هم كه تو اغو ش بابايي با موسيقي كه برات نواخيد حسابي حال كردي ... هميشه بخنــــــــــــــــــدي عزيــــــــــــــــــ...