شروين شاهزاده ايراني

شروين جوني و باباش

اينم عكس شما و بابايي بااون نداه وحــــــــــــــــــــــــشتناكت (جا مونده بود) با بابايي به حموم رفتي شما از 2ماهگي با پدرتون تشريف ميبردين حموم چون بهتون بيشتر خوش ميگذشت كلي تو وان بازي ميكني به زور بايد بياريمتون بيرون عـــــــــــــــــافيت.نچايي   به قول معروف ((ايشاله حموم داماديــــــــــــــــــــت)) يعني ميشه ارزومه ...
10 آذر 1393

شروينكم با ابجي ستايش

وقتي رفتيم خونشون دير وقت بود و ستايش خواب بود ولي نميدونم شما چرا بيداري همچين بدتم نيومد رفتي تو جاي ستايش و باهاش عكسم انداختي البته اگه ميدونست بيدار ميشد چون عاشقته.راستي ماماني پستونكيم شديا البته نه نه شديد.  ...
10 آذر 1393

اينم يه روش ديگه ي خوابوندن پسرم

عزيزم هر دفعه خوابيدمت عوض ميشد اين دفعه هم اينطوري موفق شديم بعضي وقتا منو بابايي ميذاشتيت تو پتو دو تايي تابت ميداديم بعضي وقتا رو پا با اهنگ ميخوابيدي گاهي اوقات هم ميبرديمت دورت ميداديم وقتي خوابت ميبرد اروم مي اورديم خونه خلاصه واصه خوابوندنتم ماجرا داشتيم گـــــــــــــلم ...
10 آذر 1393

پسر موسيقي دان

شروين جونم بيشتر اوقات هم بابايي شمارو با موسقي ارومت ميكرد مهم نبود چه سازي حتي با اواز هم لذت ميبردي از همون موقع به موسيقي علاقه داشتي يكي از ارزوهاي بابايي هم همينه كه شما موسيقي كار كني مخصوصا پيانو حتي نت هارو دونه به دونه برات ميگه ساز ميزنه و شما هم عكس العمل نشون ميدي. پسر باهوش مامان ...
9 آذر 1393

اولين گرفتن پسركم

اينم شروين با خر ساندا كارش فداي چشات اينم اولين گرفــــــــــــــــــــــــــتنت سلام پسر كوچولوي مامان.اينم عكساي سه ماه و نيمگيت با الاغ ساندا كارت منو شما و بابايي  مشغول بازي بوديم كه متوجه شديم شما خم شدي و براي اولين بار  اسباب بازيتو خواستي از رو زمين بر داري عزيزم منو بابايي خيلي خوشحاليم كه شاهد ياد گرفتن تك تك كاراتيم و همينطور بزرگ شدنت ما 3تايي خيلي خوشيختيم. ...
9 آذر 1393

اولين باري كه به دريــــــــــــــــــــا رفتي

شما اينجا سه ماه نيمت بود براي اولين بار به دريا رفتي ماه رمضون با خاله اعظم جون شون كه يكي از دوستاي صميميمونه رفتيم درياي نو كنده شبو هم اونجا مونديم بابايي با دوستاش رفتن براي صيد ماهي  و براي سحري كباب ماهي داشتيم همگي تا سحر بيدار بوديم شما هم كم نياوردي تا دم سحري بيدار بودي و همه دست به دست هم  تا تونستيم بخوابونيمت  ...
2 آذر 1393

3تايي با هم رفتيم بيرون...

كاكل سري شديا ماماني.... 3تايي سوار كالسكه ي پدر جون شديمو رفتيم پارك...بد اخلاق اينم تو پارك.... اينم 3نفره تو پارك ملت... چه ژستي جونم عزيزم چيو داري با اين دقت نگاه ميكني. يادش بخير خيلي خوش گذشت بابايي خيلي باهات بازي كرد... ...
2 آذر 1393